درباره کتاب «عکس دستهجمعی با پدرخوانده»
تعداد بازدید : 1
شاعری برای کاپولا
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی / گروه فرهنگ و هنر
عکس دسته جمعی با پدرخوانده عنوان کتابی است که برای خاطره بازهای سینما خیلی مهم است. صفی یزدانیان در این کتاب آنطور که دوست دارد سینما را وصف می کند و در قید و بند ساختارهای ریاضی شکل آن نیست . این منتقد و فیلمساز سینما در کارنامه خود کارگردانی آثاری چون :«در دنیای تو ساعت چند است؟» و «ناگهان درخت» را دارد و همانطور فیلم می سازد که از فیلم ها می نویسد . برای سینما نوشتن احساس نابی به مولف می دهد که به عقیده من یزدانیان حتی هنگامی که فیلم می سازد در حال نوشتن برای سینما است .
کتاب چه می گوید؟ نویسنده چه می خواهد؟
بزرگترین حسن و در عین حال از نظر منطقی نقطه ضعف صفی یزدانیان واژه هایی است که توسط احساسات او در هنگام نقد آثار سینمایی پشت سر هم قطار می شوند . همانطور که در کتاب «ترجمه تنهایی» صفی یزدانیان هنگام صحبت از تارکوفسکی و یا برگمن بیشتر درگیر خودشناسی است تا موشکافی فیلم نامه در «عکس دسته جمعی با پدرخوانده» هنگام تورق کتاب متوجه می شویم نویسنده چیزهایی از سینما و اثر به خواننده تزریق می کند که خاصیت نوستالژی دارند و یا اصلا وجود نداشته اند . امیال شاعرانه و تفکر یزدانیان منجر به تداعی خاطراتی خواهند شد که دستخوش تغییر خودخواسته قرارگرفته اند و هرگز روی نداده اند .. زبان سینما بهترین گزینه برای بروز چنین جریان ذهنی از طرف مولف است و یزدانیان بهترین انتخاب را برای ابراز چنین احساساتی داشته . کتاب حاضر قرار است در حالی که خواننده را نشسته بر روی صندلی سالن سینما فرض می کند در پایان از او بخواهد تا با نویسنده یک عکس دسته جمعی بگیرد چرا که به باور من نویسنده به طور ناخودآگاه در این کتاب با خواننده نیز خاطراتی غیر ارادی می سازد .
زبان شعر، انتقاد شاعرانه
آنچه باعث تفاوت میان لحن و دید یزدانیان نسبت به دیگر منتقدین در ایران می شود وجود ذات شاعرانه و جغرافیایی است که در آن رشد کرده . در هنگام مطالعه متن یزدانیان مانند آثار سینمایی اش گویی در حال پیاده روی میان جنگل ها و کوه ها خاطراتی را به یاد می آوریم که به شکل یک شعر در ذهن جاری می شوند . یزدانیان در واقعیت منتقد سینما نیست بلکه عاشق رویا است و این رویا تنها در سینما به حقیقت تبدیل می شود . در نوشته های او آن جاه طلبی منتقدانه مانند مسعود فراستی را نمی بینیم همانطور که در «عکس دسته جمعی با پدرخوانده» دیده می شود هنگامی که از سه گانه کاپولا می نویسد ناگهان نوشته را کات می کند و نقل قولی از خورخه لوئیس بورخس می آورد : موسیقی می داند آنچه را که من اکنون احساس می کنم . او مدام حافظه خود را در هنگام نوشتن بر روی فیلمی مورد آزمایش قرار می دهد تا بهترین تصویر برای بیان احساسی که در لحظه از دیدن سکانس مورد نظر در ذهنش جاری می شود را بیان کند . این زبان شاعرانه انتقاد شاعرانه به همراه دارد . انتقادی که در عمل عیب یا کمبود ابژه را نمی گوید بلکه از تاثیری حرف می زند که تصویر ساخته شده بر روی بیننده می گذارد . او عاشق است . عاشق هرگز عیب معشوق را نمی بیند . بلکه همواره سعی در پوشاندن عیب هایش دارد . و یزدانیان فقط برای آثاری می نویسد که بهشان عشق می ورزد . کتاب حاضر که به همت نشر «گیلگمش» راهی بازار شده است برای عاشقان پدرخوانده جذاب ترین تداعی خاطرات را به همراه دارد . مطالعه این کتاب علاوه بر آنکه خواننده را با تفکر و سلیقه فیلم سازی صفی یزدانیان آشنا می کند ، اطلاعات شاعرانه ای از آثار مهم سینما در اختیار او می گذارد و برای بهتر اندیشیدن در باره یک اثر سینمایی دید وسیعی ایجاد کرده است. سینمایی «پدرخوانده» اثر کاپولا بهترین نمونه برای اهمیت داستان و داستانگویی بصری است. وقتی یک اثر بیننده/مخاطبش را شگفت زده میکند که داستان شگفتانگیزی داشته باشد. اگرچه شاید ماریو پوزو به گفته خودش این قصه را برای پول درآوردن نوشته اما قطعا این شغل حلال است. تاثیری که این اثر سینمایی بر روی مولفین و مخاطبین سینما گذاشت به مراتب عمیقتر از تاثیری است که برادران لومیر بر جهان عکاسی و نقاشی گذاشتند و باید این اعتراف را کرد که اگر کاپولا یک نابغه است، پوزو قطعا یک نابغه پرور.